سفارش تبلیغ
صبا ویژن

..: اضطرار :..

 

                                    جومونگ کره ای یا ماشیح یهودی

 

 

امپراطوری نو بنیاد جومونگ "گوگوری یو " بیننده را به یاد تبلیغات و شایعات گسترده مبنی بر تاسیس کشوری به نام گوگوریو یا گوگ لند در جزیره ای  G   شکل (لوگوی اصلی شرکت گوگل) در اقیانوس آرام از سوی مدیران گوگل می اندازد....

 

مقاله ای بسیار ظریف در سایت وزین موعود خواندم. جالب وتأمل برانگیز است آنقدر که به چند بار خواندنش می ارزد....

 


نوشته شده در دوشنبه 88/6/9ساعت 2:11 صبح توسط مضطر| نظرات ( ) |

 

چهره امام مهدی (ع) در آینه القاب

 

اشاره: 

شناخت القاب ائمه معصومین (ع) یکی از راه‏های مهم آشنایی با ویژگی‏ها و فضایل آن حجت‏های الهی است . در این نوشتار سعی شده است تا با ارایه توضیحی کوتاه و مختصر در زمینه برخی از لقب‏های حضرت مهدی (ع) خوانندگان عزیز، بیش از پیش با ویژگی‏ها و اوصاف آن حضرت آشنا شوند . .....

 

لینک فوق مقاله ای کوتاه در باب اوصاف حضرت حجه بن الحسن(عج) از سایت حوزه است.


نوشته شده در شنبه 87/12/3ساعت 12:45 صبح توسط مضطر| نظرات ( ) |

 سکوت در آیات قرآن مجید

در دو مورد از آیات قرآن مجید مسأله سکوت به عنوان یک ارزش والا مطرح شـده است.

1- در داستان حضرت مریم(س) در آن لحظات طوفانى که درد سخت زائیدن به او دست داد و او را از آبادى به بیابان خشک و خالى کشاند، غم و اندوه سراسر وجود او را فراگرفته بود، مخصوصاً از این که نوزادش متولّد شود و رگبار تهمتهاى مردم بى ایمان متوجّه او گردد تا آنجا که تقاضاى مرگ از خدا کرد; در این هنگام ندائى شنید که به او دستور مى دهد: غمگین مباش، پروردگارت از پائین پاى تو چشمه آب گوارائى جارى ساخته (و درخت خشکیده خرما به فرمان او به بار نشسته است) ... از آن غذاى لذیذ بخور و از آن چشمه گوارا بنوش و چشمت را (به مولود تازه) روشن دار و هرگاه انسانى را دیدى و از تو توضیح خواست با اشاره بگو: من براى خداى رحمان روزه گرفته ام و امروز با احدى سخن نمى گویم (سوره مریم، آیات 23 تا 26) «روزه سکوت» ـ حدّاقل ـ در آن امّت یک عمل الهى بود.

البتّه روزه سکوت در شریعت اسلام به خاطر تفاوت شرایط زمان و مکان تحریم شده و در حدیثى از امام سجّاد، علىّ بن الحسین(ع) مى خوانیم

«وَصَوْمُ الْصُّمْتِ حَرامٌ; روزه سکوت حرام است!» وسائل الشّیعه، جلد 7، صفحه 390، باب تحریم صوم الصمت.

در حدیث دیگرى نیز از امام صادق(ع) مى خوانیم: «وَلاصَمْتَ یَوْماً اِلَى اللَّیْلِ; روزه سکوت از صبح تا به شب در اسلام وجود ندارد!» وسائل الشّیعه، جلد 7، صفحه 390، باب تحریم صوم الصمت.

البتّه یکى از آداب صوم کامل در اسلام این است که انسان هنگام روزه گرفتن زبان خود را از آلودگى به گناه و سخنان باطل حفظ کند همان گونه که چشم و گوش را باید از آلودگى به گناه محافظت کرد.

امام صادق(ع) مى فرماید: روزه تنها از غذا و نوشیدنیها نیست (مگر نمى بیند که) مریم گفت: من براى خداوند رحمان روزه اى نذر کرده ام; یعنى، سکوت را، بنابراین هنگامى که روزه هستید زبانهاى خود را حفظ کنید و چشمان خود را (از گناه) ببندید!» نورالثّقلین، جلد 3، صفحه 332

به هر حال، از مجموع آیه و روایاتى که در تفسیر آن آمده اهمّیّت سکوت و ارزش آن ظاهر مى شود.

2- در آیه 10 سوره مریم اشاره دیگرى به اهمّیّت سکوت دیده مى شود.

در داستان «زکریّا»(ع) «هنگامى که مژده تولّد حضرت «یحیى»(ع) در آینده نزدیک به او داده شد در حالى که هم خودش پیر و ناتوان بود و هم همسرش نازا، از خداوند تقاضاى نشانه اى کرد، و به او وحى شد که: نشانه تو آن است که سه شبانه روز تمام در حالى که زبانت سالم است قدرت سخن گفتن با مردم را نخواهى داشت (تنها زبانت به ذکر خدا و مناجات با او گردش مى کند)

درست است که در این آیه تحسین یا مذّمتى از سکوت نیست، ولى همین اندازه که آن را به عنوان یک آیت الهى براى «زکریّا» قرار داد دلیل بر این است که ارزش الهى دارد.همین معنى در سوره آل عمران، آیه 41 نیز آمده است.

 

سکوت در روایات اسلامى

1 ـ در زمینه تأثیر سکوت در تعمیق تفکّر و استوارى عقل، از رسول خدا(ص)نقل شده که فرمود:

« هنگامى که مؤمن را خاموش ببینید به او نزدیک شوید که دانش و حکمت به شما القا مى کند، و مؤمن کمتر سخن مى گوید و بسیار عمل مى کند، و منافق بسیار سخن مى گوید و کمتر عمل مى کند.» بحارالانوار، جلد 75، صفحه 312.

2 ـ از امام امیرالمؤمنین(ع) آمده است: «بسیار خاموشى برگزین تا فکرت زیاد شود، و عقلت نورانى گردد، و مردم از دست (و زبان) تو سالم بمانند!» میزان الحکمه، جلد 2،صفحه 1667، شماره 10825

4 ـ از بعضى از روایات استفاده مى شود که یکى از مهمترین عبادات سکوت است; از جمله، در مواعظ پیامبراکرم(ص) به ابوذر مى خوانیم: « چهار چیز است که تنها نصیب مؤمن مى شود، نخست سکوت است که سرآغاز عبادت مى باشد ...» میزان الحکمة، مادّه صمت، حدیث 10805.

5 ـ از علىّ بن موسى الرّضا(ع) روایت شده: سکوت نه تنها از اسباب علم و دانش است، بلکه راهنما به سوى هر خیر و نیکى است; فرمود: « سکوت درى از درهاى دانش است، سکوت محبّت مى آورد، و دلیل و راهنماى همه خیرات استاصول کافى، جلد 2، صفحه 113

6- یکى از آثار مثبت سکوت، آراسته شدن به زیور و قار است. همان گونه که در حدیثى از امیرمؤمنان على(ع) مى خوانیم: «اَسکوت لباس وقار برتو مى پوشاند و مشکل عذر خواهى را از تو بر مى دارد!» غرر الحکم، شماره 1827.

 

ضرورت به سخن گفتن

آنچه درباره اهمّیّت سکوت و آثار سازنده و مثبت آن در تعمیق تفکّر آدمى و جلوگیرى از اشتباهات و مصون ماندن از انواع گناهان و حفظ شخصیّت و ابهّت و وقار، و عدم نیاز به عذر خواهى هاى مکرّر و مانند آن آمد، به این معنى نیست که سخن گفتن همه جا نکوهیده و مذموم باشد، و انسان از همه چیز لب فرو بندد، چرا که این خود آفت بزرگ دیگرى است.

على(علیه السلام) فرمودند: « نه سکوت دانشمند سودى دارند و نه سخن گفتن جاهل.» نهج البلاغه، کلمات قصار.

خداوند از آنها که مى دانند و آگاهى دارند پیمان گرفته که در برابر انحراف ها، کجروى ها، ستم ها و حق کشى ها، و سمپاشى هاى دشمنان سکوت نکنند و با منطق و بیان گرم و مستدل خود نور هدایت و حق و عدالت در دل ها بپاشند (و هرکس نسبت به آنچه مى داند هر قدر کم باشد دانشمند است و مسؤول) همان طور که افرادى که از مسائل آگاهى کافى ندارند نباید با دخالت نارواى خود مردم را به گمراهى بکشانند، آن «سکوت» و این «سخن» هر دو بدبختى زاست.

نعمت بیان به صورت بزرگترین نعمت در سوره الرّحمن بعد از نعمت آفرینش انسان شمرده شده است، و یکى از بزرگترین افتخارات نوع بشر داشتن زبان گویا و قدرت بر تکلّم است.

بسیارى از عبادات بزرگ مانند نماز، مراسمى از حج، تلاوت قرآن و اذکار، به وسیله زبان انجام مى شود:

امر به معروف و نهى از منکر، تعلیم علوم واجبه، ارشاد جاهل، تنبیه غافل، و راهنمایى به سوى حقّ و عدالت، و بسیارى از شؤون تعلیم و تربیت به وسیله زبان انجام مى گیرد; هیچ دانشمند و صاحب فکرى نمى گوید در این گونه موارد باید سکوت کرد. آنچه مایه بدبختى انسان و بازداشتن او از تهذیب نفس و سیر و سلوک الى اللّه است سخنان اضافى و به اصطلاح «فضول الکلام» است; بنابراین، باید از هرگونه افراط و تفریط در این مسأله شدیداً پرهیز کرد.

وظیفه انسان های صالح در شرایطی که حق به کشتارگاه کشیده می شود. باطل ها را بکوبند تا همه چیز در سکوت خاتمه پیدا نکند.

همانطور که در بیانات رهبر معظم انقلاب می خوانیم :

« شما ببینید خون مطهر حسین بن على (ع) در کربلا در غربت بر زمین ریخته شد؛ اما بزرگترین مسؤولیتى که بر عهده ى امام سجاد (ع) و زینب کبرى (س) قرار گرفت، از همان لحظه ى اول این بود که این پیام را روى دست بگیرند و به سرتاسر دنیاى اسلام آن را، به شکلهاى گوناگون، منتقل کنند. این حرکت براى احیاء دین حقیقى و دین حسین بن على و آن هدفى که امام حسین براى آن شهید شد، یک امر ضرورى و لازم بود. البته اجر الهى براى امام حسین محفوظ بود؛ مى توانستند او را در بوته ى سکوت بگذارند؛ اما چرا امام سجاد (ع) تا آخر عمر - سى سال بعد از او، امام سجاد زندگى کردند - در هر مناسبتى نام حسین، خون حسین و شهادت اباعبداللَّه را مطرح کردند؛ آن را به یاد مردم آوردند؟ این تلاش براى چه بود؟ بعضى خیال مى کنند این کار براى انتقام گرفتن از بنى امیه بود؛ در حالى که بنى امیه بعدها از بین رفتند. امام رضا (ع) که بعد از آمدن بنى عباس است، چرا به ریّان بن شبیب دستور مى دهد مصیبت نامه ى اباعبداللَّه را در میان خودتان بخوانید؟ آن وقت که بنى امیه نبودند؛ تارومار شده بودند. این کار براى این است که راه حسین بن على و خون او عَلَم و پرچم حرکت عظیم امت اسلام به سوى هدفهاى اسلامى است؛ این پرچم باید سرپا بماند؛ تا امروز هم بر سر پا مانده و تا امروز هم هدایت کرده است.» (دیدار خانواده معظم شهدا، جانبازان و آزادگان استان همدان 16 / 04 / 1383)

امام سجّاد علىّ بن الحسین(ع) در این باره سخنى دارد، که حقّ مطلب را بخوبى ادا فرموده است.

شخصی از آن حضرت پرسید: آیا سخن گفتن افضل است یا سکوت؟ امام (ع) در جواب فرمود:

« هـرکدام از این دو آفـاتى دارد، هرگاه هر دو از آفـت در امـان باشد، سخن گـفتن از سکوت افضـل است، عرض شد اى پسـر رسول خدا چـگونه است این مطـلب؟ فرمود: این به خاطر آن است که خـداوند متعال، پیامـبران و اوصـیاى آنـها را به سـکوت مبعوث و مأمور نکرد، بلکه آنها را به سخن گفتن مبـعوث کرد،هرگز بهـشت با سـکوت به دست نمى آید، و ولایت الهى با سکوت حاصل نمى شود، و از آتش دوزخ با سـکوت رهـایى حاصـل نمى شود، هـمه اینها بـه وسـیله کـلام و سخـن به دست مى آیـد، مـن هـرگز مـاه را با خورشـید یکـسان نمى کنم، حـتّى هـنگامى که مى خواهى فضـیلت سـکوت را بـگویـى با کـلام آن را بیان مى کـنى و هـرگز فـضـیلت کــلام را با سـکوت شــرح نمى دهـى!» بحارالانوار، جلد 68، صفحه 274.

 

اضطرار به سکوت

مراد از ستایش سکوت در آیات و روایات اسلامى، باز داشتن از پرگویى و سخنان لغو و بیهوده و گفتارهاى اضافى و غیر لازم است وگرنه در بسیارى از موارد، سخن گفتن، واجب و لب فرو بستن و سکوت، حرام مسلّم است.

هدف از سکوت مبارزه با انبوه فضول کلام و سخنان اضافى و بى هدف، و احیاناً بى معنى یا گناه آلود است. ممارست بر سکوت سبب مى شود که انسان زبانش را در اختیار خود بگیرد، و از طغیان و سرکشى آن بکاهد و به این ترتیب به جائى مى رسد که جز حق نگوید و جز به رضاى خداوند سخن نراند.

منظور از سکوت، سکوت مطلق نیست بلکه منظور اضطرار به کم سخن گفتن یا به تعبیر دیگر،خاموشى، در برابر سخنان فساد انگیز یا مشکوک و بى محتوا و مانند آن است.

به همین دلیل، در حدیثى از امیرمؤمنان على(ع) مى خوانیم:

« کسى که سخن بسیار بگوید خطا و لغزش او فراوان مى شود; و کسى که خطا و لغزشش فراوان گردد، حیاء او کم مى شود; و کسى که حیائش کم شود، پرهیزگارى اش کم مى شود; و کسى که ورعش کم شود، قلبش مى میرد; و کسى که قلبش بمیرد، داخل آتش دوزخ مى شود!» نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 349

در جایی دیگر امیر المومنین می فرمایند: « سخن مانند دارو است، اندکش مفید و کثیرش قاتل است!» غرر الحکم، شماره 2182.

امام باقر علیه السلام فرمود: شیعیان ما بى زبانند (کم گوی و گزیده گویند)اصول کافى ج : 3 ص : 175 روایة 2

در طول تاریخ، خصوصا شیعه، به دلایل شرایط سیاسی و اجتماعی دورانها مراتب مختلفی از مساله سکوت را می توان برشمرد.

در کتاب تاریخ اسلام در آثار شهید مطهری آمده است:

از جمله مسائل مربوط به خلافت امیرالمومنین(ع) که در نهج البلاغه مطرح شده، سکوت و مداراى آن حضرت و فلسفه صبر و سکوت ایشان است. مقصود از سکوت، ترک قیام و دست نزدن به شمشیر است، و الا على از طرح دعوى خود و مطالبه آن و از تظلم در هر فرصت مناسب خوددارى نکرد. امیر المومنین(ع) از این سکوت به تلخى یاد مى کند و آنرا جانکاه و مرارت بار مى خواند:

« خار در چشمم بود و چشمها را بر هم نهادم , استخوان در گلویم گیر کرده بود و نوشیدم , گلویم فشرده مى شد و تلختر از حنظل در کامم ریخته بود و صبر کردم»

سکوت على سکوتى حساب شده و منطقى بود نه صرفا ناشى از اضطرار وبیچارگى , یعنى او از میان دو کار بنا به مصلحت یکى را انتخاب کرد که شاق تر و فرساینده تر بود, براى او آسان بود که قیام کند و حداکثر آن بود که بواسطه نداشتن یار و یاور خودش و فرزندانش شهید شوند، شهادت آرزوى على بود و اتفاقا درهمین شرایط است که جمله معروف را ضمن دیگر سخنان خود به ابوسفیان فرمود:

« به خدا سوگند که پسر ابوطالب مرگ را بیش از طفل پستان مادر را دوست مى دارد » نهج البلاغه , خطبه 5, على با این بیان به ابوسفیان و دیگران فهماند که سکوت من ازترس مرگ نیست، از آن است که قیام و شهادت در این شرایط بر زیان اسلام است نه به نفع آن .

حضرت على خود تصریح مى کند که سکوت من حساب شده بود، من از دو راه آن را که به مصلحت نزدیکتر بود انتخاب کردم. « در اندیشه فرو رفتم که در میان دو راه کدام را برگزینم؟ آیا با کوته دستى قیام کنم یا بر تاریکیى کور صبر کنم، تاریکیى که بزرگسال در آن فرتوت مى شود و تازه سال پیر مى گردد و مؤمن در تلاشى سخت تا آخرین نفس واقع مى شود، دیدم صبر بر همین حالت طاقت فرسا عاقلانه تر است پس صبرکردم در حالیکه خارى در چشم و استخوانى در گلویم بود.» (نهج البلاغه , خطبه 3 )

ابن ابى الحدید در شرح خطبه شقشقیه نقل مى کند :

سکوت و مدارا در برخى شرائط بیش از قیامهاى خونین نیرو و قدرت تملک نفس مى خواهد. مردى را در نظر بگیرید که مجسمه شجاعت و شهامت و غیرت است، هرگز به دشمن پشت نکرده و پشت دلاوران از بیمش مى لرزد، اوضاع واحوالى پیش مى آید که مردمى سیاست پیشه از موقع حساس استفاده مى کنند و کار را بر او تنگ مى گیرند تا آنجا که همسر بسیار عزیزش مورد اهانت قرار مى گیرد و او خشمگین وارد خانه مى شود و با جمله هائى که کوه را از جا مى کند شوهر غیور خود را مورد عتاب قرار مى دهد و مى گوید: پسر ابوطالب چرا به گوشه خانه خزیده اى؟ تو همانى که شجاعان از بیم تو خواب نداشتند اکنون در برابر مردمى ضعیف سستى نشان مى دهى , ایکاش مرده بودم و چنین روزى را نمى دیدم.

على خشمگین از ماجراها از طرف همسرى که بى نهایت او را عزیز مى دارد این چنین تهییج مى شود، این چه قدرتى است که على را از جا نمى کند، پس از استماع سخنان زهرا با نرمى او را آرام مى کند که: « نه، من فرقى نکرده ام، من همانم که بودم، مصلحت چیز دیگر است تا آنجا که زهرا را قانع مى کند و از زبان زهرا مى شنود: حسبى الله و نعم الوکیل .

در این زمینه حدیثی از امـام صـادق (ع ) روایت شده که فرمود: « در حـکـمـت آل داود (کـتـاب زبـور) اسـت کـه: بـر عـاقـل لازمـسـت کـه بوضع زمان خود آشنا باشد، سر گرم کار خود بوده، زبانش را حفظ کند.» اصول کافى ج : 3 ص : 178 روایة :20

 

منابع:

1- بیانات رهبر انقلاب

2- اخلاق در قرآن- آیت الله مکارم شیرازی- جلد اول

3- تاریخ اسلام در آثار شهید مطهری- سید سعید روحانی جلد اول

 

 


نوشته شده در یکشنبه 87/10/29ساعت 3:12 صبح توسط مضطر| نظرات ( ) |

در عصر غیبت، دو موضوع باعث بازگشت مردم به سمت موعود جهانی می شود:

آگاهی؛ اضطرار؛

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: « مَثل امام مَثل کعبه است، به همان صورت که مردم به سمت کعبه می روند، نه کعبه به سوی مردم، مردم باید به سمت امام بروند، در این بیان به امام علی (ع) می فرمایند: « یا علی! مَثل تو مَثل کعبه است، اگر مردم به سو ی تو آمدند و همه چیز را به تو واگذاشتند به سمت آنها برو اما اگر نیامدند بنشین و صبوری کن تا بسوی تو بیایند»

از این حدیث سه نتیجه گیری می توان کرد:

1. راز غیبت؛

2. معنای انتظار؛ اینکه ما توقع بی جا از امام زمان داریم که آقا بیا ما منتظریم... اینکه ما می گوییم بیا، دولت کریمه را راه بینداز. این یک معامله ی یک سویه از طرف مردم به امام است.

3. تکلیف منتظران؛ و این که وظیفه ی ماست که به سوی امام برویم؛ درک اضطرار و شرایط آن باعث میشود، بفهمیم که ما چقدربه امام نیازمندیم.

بحران های امروز، بشر را به اضطرار می رساند و این بحرانها انسان را به جایی می کشاند که چاره را جز چنگ زدن دردامن حجت حی الهی نمی بینند.

یکی از مواقعی که دعا مستجاب می شود در زمان اضطراراست. در قرآن آمده است که « امن یجیب مضطر اذا دعا و یکشف السوء» اینکه برخی ازدعاهای ما مستجاب نمی شود به این دلیل است که مضطر نیستیم. وقتی فرد در شرایطی قرار می گیرد که هیچ چیز جانش را نمی تواند نجات دهد و هیچ کس نمی تواند به او کمک کند، اگر به تضرع و اضطرار بیفتد و از خدا بخواهد، قطعا دعایش مستجاب می شود.

ما هم درست در زمانی هستیم، که از همه طرف مورد هجوم واقع شده ایم، فرهنگ، اقتصاد، سیاست و ... همه به نوعی ما را به محاصره در آورده اند و راهی برای شکستن این حصر نیست مگر توسل به ولی الله؛ توسل و تضرع و اضطرار به ایشان؛ وقتی به این عرصه وارد شدیم، راه نجات باز خواهد شد، و زمینه های ظهور ایجاد می گردد.

نکته ی بعدی که افراد را به استقبال از امام می کشاند، «آگاهی» است. که این آگاهی هم در حال رخ دادن است. در عصر اطلاعات تا چند سال دیگر به نقطه ای خواهیم رسید که می پذیریم حتی با این ابزار پیشرفته هم به جایی نمی رسیم. و کم کم از سر آگاهی می فهمیم که این پیشرفتها نیز ما را نجات نمی دهد و نیازمند یک منجی غیبی هستیم.

در عصری که اطلاعات به مرز انفجار رسیده، تاثیر رسانه در مردم بسیار زیاد است. قدرت رسانه ها به خصوص سینما به جایی رسیده است که به عنوان رکن قدرت قابل شناسایی است. تا چندی پیش اگر قدرت با صورت و هیئت ثروت خودش را نشان می داد، امروزه دیگر اطلاعات قدرت است. مردم پول را به خدمت می گیرند تااطلاعات بگیرند. در عصر اطلاعات، حکام و پادشاهان... قدرت چندانی ندارند؛ بلکه رسانه قدرت است.

رسانه انسانی را که فکر می کند مختار است، به جبر میکشاند. آزادی را از انسان سلب می کند و اختیار را از او می گیرد زیرا به اجبار تحت سیطره قرار دارند. حتی وقتی فرد به فروشگاه برای خرید می رود، فکر می کند، چیزی را می خرد که خود انتخاب می کند! نه! در واقع او چیزی را انتخاب می کند که رسانه او را مجبور به خرید آن کرده است. فرهنگ غرب از طریق همین رسانه ها جاری می شود.
ضمن اینکه همین رسانه، باعث شد فرهنگ غربی دوام بیاورد. هر زمانی که بشر غربی رفت تا در بن بست قرار بگیرد و ذهنش به اضطرار کشیده شود، رسانه ها یک الگویی سر راهش گذاشتند و حرکت از نو آغاز شد. راهی انحرافی که سالها و شاید هم قرنها بشر را به بیراهه کشاند، و برای بازگشت و ارجاع دوباره زحمت زیادی را به گردن ابنای بشر انداخت.

رسانه از میان بشر، اسطوره ها را رد کرد، اسطوره های دینی و دین را که باعث دوام فرهنگ دینی، حضور بشر در عرصه ی زمین، سیر بشر در عالم معنوی می شدند را خارج کرد و آن موقع باید چیزی قرار می داد که جای این اسطوره ها را بگیرد، و بشر دوام بیاورد.

الگویی که برخاسته از یک تفکر مادی و سرمایه داری بود تا اول از همه منافع آنانی را که در این صحنه، کارگردانی را به عهده داشتند تامین شود و در وهله اول جریان و نحوه زندگی بشر را به سمت و سویی ببرند که قاعده " انا ربکم الاعلی" یی ایشان را خدشه دار نسازند.

غرب از طریق جعل نمونه ها به جای اسوه ی دینی، باعث تداوم فرهنگ غربی و انسان غربی شده است.

انسان غربی با هویت جعلی، انسانی که از طبیعت و سرشت خود فاصله ها گرفته، و با موجودی به اسم انسان بیگانه گشته است. نه تولد، نه زندگی، نه ازدواج، نه تحصیل، نه کار و نه ... هیچ چیز آن شبیه یک انسان واقعی نیست. انسانی که در آزمایشگاهها و رحم های اجاره ای، زباله دانی ها بدنیا می آید، و پس از تولد یا در یتیم خانه ها، یا در خیابانهای رها میشود، انسانی که در محیط ماشینی و عاری از هویت زندگی می کند، رشد می کند، آن چه را که غرب و فرهنگ غربی برای او تعیین کرده را می خواند، تحصیل می کند، ازدواج رباتیک، زندگی هم جنسی یا تک نفری را ادامه می دهد، با عنوان سرگرمی ها و تفریحات خود را مشغول می دارد و تا آنجا که می شود از فطرت خود دور می گردد. سرگرمی هایی مثل فوتبال که از حیات و ممات مردم غرب جدا نمی شود! فوتبال با جعل قهرمانان، نیاز مردم سرگشته غرب را تامین می کند, در حالی که به ظاهر سرگرمی و بازی به نظر می رسد. از سوی دیگر سینما با خلق الگوهای فرا زمینی و دشمن سازی های فرضی ذهن و فکر انسان امروز را به قبضه خود در می آورد و همین رسانه ها و فوتبال و سرگرمی های ظاهری مردم را ازدرک اضطرار باز می دارد و نمی گذارد ذهنش متوجه اصل خود شود.

سینما برای غرب دو کار می کند:

1. اول اینکه فرهنگ غربی را منتشر می سازد به صورتی که فرهنگ دیگر ملل را قدیمی، کهنه و بی خاصیت جلوه می دهند، به صورتی که بگویند این فرهنگ دیگر برای عصر حاضر پاسخگو نیست.

2. دوم اینکه فرهنگ غرب را دوام بخشیدند به طوری که بسیاری از فرهنگ ها تحت تاثیر آن قرار گرفتند و بسیاری نابود شدند و برخی رو به دنیایی شدن گذاشتند.

به راستی بهره بردای آنها از رسانه چه بوده است؟ این سیاستمداران پشت پرده چه بهره بردای از سینما داشته اند؟ آیا جز این است که منافع اقلیتی را که در جهان ادعایی خدایی را دارند را تامین کنند؟

آیا وجود اینهمه هجمه، انسان را به اضطرار و دست یازیدن به یک موعود، نمی اندازد؟

رسانه در جعل تاریخ نقش زیادی ایفا کرده است، در کسب وجاهت و مشروعیت، در نشان دادن مسلمانان و فرهنگ اسلامی به صورت تهدید، در ایجاد نفاق و درگیری و جدایی ها نقش داشته است. به نگاهی به دنیا در می یابید، همه با هم درگیرند، کشورها، مرزها، همسایه ها، حتی خانواده ها؛

درست زمانی که مردم فکر می کنند که می تواند در یک محیط آرام و آزاد یک فیلم سینمایی را ببینند و سرگرم شوند، رسانه در همان لحظه کار خود را انجام می دهد. فیلم هر چه را بخواهد، می گوید و همان در مغز انسان می رود. انسان فکر می کند که سرگرم می شود، ولی همان موقع شروع سرگرمی، موقع شروع کار رسانه است. هنر آنها همین است که انسان نمی فهد کی و چگونه رسانه در او اثر کرده است؛

هیچ فتنه‌ای در آخرالزمان بزرگ‌تر از «فتنة رسانه‌ها» نیست. قدرت نفوذ و میدان عمل و حضور این جادوی قرن بیست و یکم، آن را به بلای همه‌گیر آخرین عصر از حیات انسان در سال‌های قبل از ظهور مبدل ساخته است. شاید بتوان این را همان دجال آخرالزمان نامید که آرام آرام همه را مطیع خود ساخته، و با نفوذ در اندیشه و فکر و قلب، انسانها را به دنبال خود تا مقابله با واقعیت وجود منجی ببرد.

استفادة اولیای شیطان (صاحبان قدرت و زرسالاران یهودی) از رسانه برای تحکیم پایه‌های سلطه و منفعل ساختن مستضعفان از دیگر شئونات «رسانه»ها است.

در این عصر که ترس و هراس از غلبة شرق و تمدن اسلامی (حسب پیش‌گویی هانتینگتون و اعلام جنگ تمدن‌ها) دامن گسترده، رسانه‌ها برای مغلوب و منفعل ساختن مسلمانان وارد عمل شده و برای مقاصد زیر دام گسترده‌اند:

· ایجاد نفرت از اسلام، مسلمانان و ایرانیان

· کسب مشروعیت و وجاهت برای حملة گسترده به شرق اسلامی

· ایجاد رخنه و نفاق بیش از پیش میان فرق مذهبی مسلمان

· زمینه‌سازی برای درگیری بزرگ (جنگ صلیبی دوم)

همه اینها گواه بر این مدعاست که آگاهی بشر، تحت سلطه درآمده، بشر آنگونه که می اندیشد، نیست، ابزاری رام شده و ساخته شده ی دست دیگران است، ماشینی که قدرت تشخیص خوب و بد را از هم ندارند. به گفته مولای متقیان « مست شده اند». «آن هنگامى است که مست شوید امّا نه از میخوارگى، بلکه از تن آسانى و فراخى زندگى» (نهج البلاغه،خطبه 187)

مستندات و نمونه‌های آثار سمعی و بصری(فیلم‌ها) غربی، نشان می‌دهد که از اولین سال‌های اختراع دوربین و سینما، معارضه و مقابله با «معنی، معنویت و به‌ویژه اسلام و شرق اسلامی» جزء لاینفک محصولات رسانه‌ای غربی بوده است. چنان‌که در تمامی این آثار می‌توان مصادیق «تمسخر، تحقیر، تحریف و تهدید» را شناسایی و معرفی نمود.

معرفی «اسلام» و نهضت‌های اسلامی به عنوان «تهدید» علیه غرب و تمدن غربی، متعلق به هراس آخرین غرب از آخرین رویارویی است که حسب پیش‌بینی و پیش‌گویی مردانی چون نوسترآداموس از میان خودشان به غلبة اسلام و ظهور دولت حق بر کل جهان می‌انجامد. تاریخ جدیدی که به نام خدا و ولایت الهی انسان کامل آغاز شده و به تاریخ ولایت نفس امارة غربی و ابلیس خاتمه می‌بخشد.

سینمای امروز غرب به شدت در پی کم کردن فاصله بین دین و سرگرمی است.

ما به عنوان، اثرگزاران بر تاریخ جهان، موظفیم با شناسایی این فتنه ها، جلوگیری و دفاع از این غول جنگی رسانه ای کنیم، با درک اضطرار، و شناخت موضوعات، در جهت نهادینه ساختن فرهنگ مهدوی بکوشیم.

 

با اقتباس از سخنرانی آقای شفیعی سروستانی. نشست های موعود

 


نوشته شده در پنج شنبه 87/5/24ساعت 2:1 عصر توسط مضطر| نظرات ( ) |

ادامه...

امام حسین(ع) با میراثی که از آدم تا خاتم داشت، توانست چنان موجی در جامعه ایجاد کند که رمق از دست رفته حرکت انبیا را زنده و تجدید گرداند. این است که مجالس عزاداری اباعبدالله هر سال با تازگی دیگر تکرار می شود در تمام ایام و لیالی خاص سال زیارت امام حسین(ع) سفارش شده : شب جمعه، روز عرفه، عید غدیر، لیالی قدر، نیمه شعبان .

عزادار حقیقی باید بداند که سوگواری برای اهل بیت(ع) فقط قسمت کوچکی از وظایف الهی او نسبت به آنان است، وظیفة بالاتر، توجه به درس‌های عاشورا و عمل به آنهاست. او خود را نسبت به امام زمانش مکلف و مسئول می‌داند. عزادار، می‌داند که باید به تنهایی در دادگاه عدل الهی نسبت به رفتار خود با امام زمانش پاسخگو باشد او خودش به تنهایی برای خارج کردن امام زمان(ع) از تنهایی، غیبت، اضطرار و آوارگی تلاش می‌کند. در بحث کربلا مقوله کمیت شهدا مطرح نیست بلکه کیفیت مطرح می شود، شهادت انسان و حق؛ و در دنباله این شهادت است که حرکت تاریخی خلفای ارض جان تازه می گیرد و به سمت آن هدف متعالی سرعتش را بیشتر می کند . رسول الله می فرماید: «و هو باب نجاة الامة سفینه الحسین اسرع»

اهداف امام حسین(ع)را با یک دید تاریخی باید نگریست  عاشورا منحصر در یک مقطع زمانی خاص نیست.

"مَن قُتِلَ مظلوماً فَقد جَعَلنا لِوَلیِّه سُلطاناً فَلا یُسرف فی القَتل إنَّهُ کانَ مَنصوراً" (بخشی از آیه 33 سوره الاسرا)

هر کس مظلومانه کشته شود ما برای ولی او حکومت تسلطی قرار می دهیم . پس نباید (در مقام انتقام) در قتل اسراف کند به درستی که از جانب ما موید و کمک شده است .

از امام صادق(ع) در معنی این آیه فرمود : "من قتل مظلوما" یعنی امام حسین(ع) که کشته شد "فقد جعلنا لولیه سلطانا" منظورامام زمان(ع) "فلا یسرف فی القتل"یعنی اگر امام زمان (ع) همه اهل زمین را به تلافی آن کاری که در مورد انسانیت، حقانیت و ولایت انجام داد، قصاص کند اسراف نکرده است "انه کان منصورا" او یاری شده  و موید است . قطعا امام زمان (ع) چنین نمی کند چرا که می خواهد خون اباعبدالله را بارور نموده و انسان و انسانیت را احیا کند.

در زیارت عاشورا پس از اعلام برائت از بنیان‌گذاران ظلم به اهل بیت(ع) و  کسانی که مقدمات جنایات ظالمان را فراهم کردند، نسبت به پیروان و دوستان آن‌ها نیز برائت جسته می شود، یعنی از همة کسانی که در طول تاریخ در مصیبت اعظم، به خصوص در غیبت امام زمان(ع) نقش داشته و به نحوی مانعی بر سر راه ظهور منجی بشریت بوده است. برای همین است که بلافاصله خطاب به سیدالشهدا(ع)چنین عرض می‌کنیم:

«ای اباعبدالله، من تا قیامت با کسانی که با شما در سلم و صلح هستند در صلحم و با کسانی که با شما در جنگ هستند، در جنگم

نظام دوستی و دشمنی عزادار حقیقی به طور کامل روشن است. پس از اعلام جنگ با دشمنان آنها، ابتدا بنیان‌گذاران ظلم بر آنها را مورد لعن قرار می‌دهیم و پس از این کار انتقام حسین(ع) را به همراه امام زمان(ع) آرزو می‌کنیم. چرا که مبارزه با دشمنان اهل بیت بدون همراهی با امام زمان(ع) فایده ندارد و انتقام از آنان بدون آن حضرت ممکن نیست.

در شب عاشورا امام حسین (ع) با آن بینش وسیع تاریخی خود این آیات را تلاوت می کنند  :

"وَ لایَحسَبَنَّ الَّذین کَفَروا أَنَّما نُملی لَهُم خَیرٌ لِأَنفُسِهِم إِنَّما نُملی لَهُم لِیَزدادوا إِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهینٌ ما کانَ اللهُ لِیَذَرَ المُومِنینَ عَلی ما أنتُم عَلَیهِ حَتّی یَمیزَ الخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ " (آل عمران آیه 178،179)

کسانی که کفر ورزیدند گمان نکنند اینکه به ایشان مهلت دادیم برای نفس های اینان خیر است ، بلکه برای این است که تا می توانند گناه کنند و گناه خود را زیاد کنند و برای ایشان عذاب خفت آوری است. خدا مومنین را با این وصفی که هستید رها نخواهد نمود تا پاک و ناپاک را جدا سازد .

یکی از زمینه های طول غیبت حضرت صاحب الزمان همین جداسازی خبیث و طیب است .

این ظهر و آن ظهور دو جلوه از یک حقیقت اند در زیارت عاشورا در عین دیداری با امام حسین(ع) از خدا درخواست حضور در ظهوری بزرگ را داریم.

« ان یرزقنی طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله »

اگر نگاهی فرا زمینی به تاریخ و عالم داشته باشیم ، نیک خواهیم دید که دنیا تنها یک روز است  

از فجر بعثت تا صبح غدیر تا ظهر عاشورا و تا عصر ظهور ... 

 

منبع :

عزاداری و انتظار؛ احمد شجاعی ؛ ماهنامه موعود شماره 72

کتاب « با حسین تا مهدی» ؛ سید مجتبی حسینی

سخنرانی سید مجتبی حسینی؛ نشست فرهنگ مهدویت؛ شب اول محرم الحرام 1429

سخنرانی مهدی نوید ادهم ؛همایش مهدویت؛ دی ماه 1384 


نوشته شده در دوشنبه 86/10/24ساعت 2:55 صبح توسط مضطر| نظرات ( ) |

<      1   2   3      >