سفارش تبلیغ
صبا ویژن

..: اضطرار :..

امام حسین علیه السلام در دعای عرفه می فرمایند :

« اوقفنی علی مراکز اضطراری »

خدایا مرا به مرکزها و ریشه های اضطرار و بیچارگیم واقف کن .

در زیارت عاشورار آمده است:

« أسأل الله الّذی أکرمنی بمعرفتکم و معرفة أولیاءکم و رزقنی البراءة من أعدائکم أن یجعلنی معکم.»
از خدایی که مرا به واسطة شناخت شما و دوستانتان گرامی داشت، و برائت (دوری) از دشمنانتان را روزیم فرمود، درخواست دارم که مرا در دنیا و آخرت همراه شما قرار دهد.

            یا درباره اصحاب حضرت آمده :

«بذلوا محجهم دون الحسین(ع)»

کسانی که خونشان را مقابل حسین (ع) فدا کردند.

خودشان را جلو انداختند و او را خواستند و همراهی کردند، بعد هم پیشاپیش او قدم گذاشتند و یار او شدند، این معیت و جلوداری ( پیش مرگی)  همه در این مقدمات ریشه و سهم دارند.

آنچه این اضطرار و عجز را مشخص می کند ، ظهور بلا و هجوم بلاست . آن قدر تیغ بلا بر سرت می کشند و بر دلت مصیبت می بارند ، که از خودت فارغ شوی و بر او تکیه کنی و با او ، به سوی او گام برداری .

این اضطرار و این توسل و تضرع و اعتصام و چنگ زدن ، باعث عصمت ونجات از آفت هاست و همراه معرفت و ایمان و تقوا ، می تواند حتی هنگام عجز ، تو را راه ببرد .

بلا و عجز و اضطرار و اعتصام ، از عنایت های او هستند و سالک را از محدودیت و محرومیت می رهانند و آرمان های انسان را به گونه ای دیگر محقق می سازند ، که بتواند با رنج ، راحت باشد ؛ نه آن که در راحتی و رفاه ، رنج تحول و مرگ و درد جدایی را داشته باشد .

حضرت امام حسین(ع) در دعای عرفة‌شان می‌فرمایند:

خداوندا، یقین را در قلبم جای ده و آن را بر رأی (تصمیم) و امر (عمل)ام غالب گردان.

 تأثیرپذیری و تأثیرگذاری یقین بر تصمیم منوط به اضطرار و ضرورت است.

تصور می کنیم آنهایی که از اباعبدالله(ع) بریدند و روبه‌روی او ایستادند، همان کسانی نبودند که برای او نامه نوشتند، او را خواستند، و با او پیمان بستند؛

چرا! همان ها بودند که عهد بستند ، اما بعد عوامل دیگری مانع می‌شود. ضرورت‌های زندگی حائل می‌شود بین آنها با ولیّ. حال این ضرورت، ضرورت محبت زنی، یا ضرورت دریافت پولی، یا رسیدن به پست و مقامی است.

از خود تا خدا پایی دیگر می خواهد و مرکبی دیگر می طلبد و این مرکب ، مرکب بلا و عجز و اضطرار است ؛ چون ، راه آن جا آغاز می شود ، که تو تمام می شوی ! و این شروع مبارک و آغاز تمام ، برای کسی است که در عجزش خدا را یافته و با عجز ، به یاس گرفتار نشده و با او ، به سوی او راه افتاده است .

اگر به این وسعت برسی و دل از دنیا بیرون بفرستی ، یعنی اگر دل بزرگ تو از دنیا بیرون برود ، پس تو ، پیش از مرگ مرده ای « موتوا قبل ان تموتوا » را اطاعت کرده ای .

این گونه ، تو به تمامیت وجود خود و به تمامیت غایت و هدف و به تمامیت سلوک و راه خود خواهی رسید .

وقتی که اهداف بلندی را طالب باشی خواه ناخواه مقدماتش را فراهم می‌کنی ؛

راهی است سخت که مردان راه را به فریاد آورده « آه من قله الزاد و بعد الطریق » چون با تمامی کوششی که تو حتی در حد عصمت بکنی فریادت از «قلّت الزاد» (اندک بودن توشه) و «بعد الطّریق» (دوری راه) بلند است،  هم خوف ربّ را دارند و هم خوف روز مجازات را.

ولی مرکبی دارد در عجز ؛ و راهواری دارد در اضطرار !

با او ، تا او ، راهی نیست . راه ، آن جا آغاز می شود ، که تو ، تمام می شوی .

و این پاداش کسانی است ، که به سیر او دل داده اند و بر او تکیه کرده اند .

و اینجاست که طمأنینة شان «بذکرالله» است . 
« بذکر الله تطمئنّ القلوب »
به یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد.

منبع :

کتاب نامه های بلوغ تالیف استاد علی صفایی

سخنرانی استاد علی صفایی حائری. شب دوم محرم‌الحرام 1373 

 


نوشته شده در سه شنبه 86/8/8ساعت 3:12 صبح توسط مضطر| نظرات ( ) |